معنی از رودهای جنوبی

حل جدول

فارسی به عربی

جنوبی

جنوب، جنوبی

عربی به فارسی

جنوبی

جنوبی , اهل جنوب , جنوبا , بطرف جنوب

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

جنوبی

نیمروزی رپیتویک (صفت) منسوب به جنوب.

فارسی به آلمانی

جنوبی

Süd, Süden (m)

لغت نامه دهخدا

باد جنوبی

باد جنوبی. [دِ ج َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) باد منسوب بجنوب:
با باد جنوبی شوی جنوبی
با باد شمالی شوی شمالی.
ناصرخسرو.
و رجوع به باد جنوب و باد شود.


ذنب جنوبی

ذنب جنوبی. [ذَ ن َ ب ِ ج َ] (اِخ) یکی از صور فلکیه.


صلیب جنوبی

صلیب جنوبی. [ص َ ب ِ ج َ] (اِخ) صورت فلکی بزرگ در نیم کره ٔ جنوبی که از چهارستاره ٔ سیار درخشان که بطور منظم قرار گرفته اند و هفت ستاره ٔ دیگر که نوری اندک دارند تشکیل شده است.


صور جنوبی

صور جنوبی. [ص ُ وَ رِ ج َ / ج ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به صور فلکی شود.


اصطرلاب جنوبی

اصطرلاب جنوبی. [اُ طُ ب ِ ج َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به اسطرلاب، و التفهیم ص 285 شود.

معادل ابجد

از رودهای جنوبی

305

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری